روشنای ایمان

خط خطی هایم را مینویسم... التماس ایراد!!!

روشنای ایمان

خط خطی هایم را مینویسم... التماس ایراد!!!

آقا جان...

آری به عشق دیدن تو شعرگفته ام...
گرچه مرا به کوی تو راهم نداده اند...

به امید روزی که بتونم در محضر حضرت آقا شعر بخونم...
ان شاالله...

«بسم رب الشعر»


ای نام تو بهترین سر آغاز

بی نام تو نامه کی کنم باز؟


به امید خدا و با توکل بر او این تارنوشت را راه اندازی کردم تا هر از چند گاهی شعری بگذارم.
به امید آنکه مورد قبول واقع شود.
اگر به نظرتون ایرادی مشکلی چیزی اومد حتما حتما بیان کنید.
التماس ایراد!!!







۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۰۶
ایمان تبریزی

برای جیفه ی دنیا که مشتی، کور، می جنگند...
ولی یک عده با دنیا عجب پر شور می جنگند...

عجب سرّیست این با سر دویدن سوی سر دادن
که در تاریخ سرتاسر چنین مسرور می جنگند...

«اسارت» تازه آغازیست بر فتحی غرورآمیز
که سرداران این میدان در آن مغرور می جنگند...

نگاهی بس سپاهی را! خشاب پر نیازی نیست
که با تاریکی و ظلمت نه جز با نور می جنگند...

گلوی خونفشانی لرزه بر «اهل جمل» انداخت
دوباره شیعیان با ذکر «یا منصور»* می جنگند...

ایمان تبریزی


* شعار یا منصور امِت


کانال روشنای ایمان

@roushanaye_iman


سرّ سر دادن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۳
ایمان تبریزی

شعر شهدای آتش نشان


با گریه مردی راه را آسیمه سر برگشت...
می گفت: "گردان زد به خط، اما نفر برگشت"...

با چشم گریان مادری اسم عزیزش را
با ناله می آورد اما بی خبر برگشت...

تنها سر سجاده با گریه زنی خود را
دلگرم می کرد: "آه! شاید تا سحر برگشت"...

صبح و وداع و ظهر و تنهایی و دلتنگی
آن روز دختر از دبستان بی پدر برگشت...

ایمان تبریزی

پ.ن:بعد مدتها دست به قلم شدم...
اینقدر حادثه غمباره که زبان تو بیانش درمیمونه...
این هم عرض ارادتی ناچیز و پر ایراد به این حماسه بزرگ...
به امید قبولی...

#تسلیت #آتش_نشان
#پلاسکو #شهید
#سروده_های_روشن
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۲۱
ایمان تبریزی